حرکت کاروان پیاده ۱۷۰۰ نفری در مسیر مشهد مقدس به مناسبت ولادت امام رضا(ع) اولین گروه حج تمتع از فرودگاه مشهد اعزام شدند (۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳) سیل در کلات هیچ فوتی نداشت برخورد کوئیک و پارس در مشهد ۶ مصدوم برجا گذاشت (۲۸ اردیبهشت) پرونده سیل مشهد روی میز کمیسیون اصل نود! کشف پیکر‌های چهار مفقود سیلاب در فریمان (۲۸ اردیبهشت) قتل جوان ۲۷ ساله افغان به‌خاطر توپ بازی! (۲۸ اردیبهشت) تمام خسارت‌های درمانی بازنشستگان تامین اجتماعی تا اسفند ۱۴۰۲ پرداخت شد | تسویه حساب ۲۰ روزه با بازنشستگان بازگشایی ۴۴ محور مسدود شده در خراسان رضوی (۲۸ اردیبهشت) تصادف پراید و پژو ۲۰۶ در قوچان ۷ مصذوم برجا گذاشت(۲۸ اردیبهشت) از ۸۱ روستای دارای سکنه سرخس فقط یک روستا جاده دسترسی ندارد نجات معجزه آسای جوان مشهدی از داخل چاه (۲۸ اردیبهشت) نامه سرگشاده نایب رئیس کانون عالی بازنشستگان تامین اجتماعی به رئیس جمهور درباره کارگران و بازنشستگان   محور صالح آباد - تربت جام بازگشایی شد (۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳) متلاشی شدنِ شبکه شیطان پرستی و دستگیری ۲۶۱ نفر نجات نیسان آبی با پنج سرنشین از درون سیلاب (۲۸ اردیبهشت) این پزشکان متخلف هستند عملیات گسترده هلال احمر در سطح استان خراسان رضوی تسویه ۱۰۶ هزار میلیارد تومان بدهی بانکی تامین اجتماعی سازمان برنامه و بودجه اجرای قانون همسان‌سازی بازنشستگان را به تاخیر نیندازد
سرخط خبرها

زمستان  ما بدون برف نبود

  • کد خبر: ۲۰۹۰۵۲
  • ۱۰ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۴
زمستان  ما بدون برف نبود
پدر وقتی از سرکار می‌آمد، یک پلاستیک تخمه می‌آورد. ما تخمه می‌شکستیم، سریال می‌دیدیم، می‌خندیدیم و شب‌های بلند زمستان را یکی پس از دیگری به صبح می‌رساندیم.

در زمستان‌های پربرف دهه ۸۰، با آن روز‌های همیشه کوتاه و شب‌های همیشه بلند. بعدظهر‌ها که از مدرسه به خانه می‌آمدم، معمولا بازی‌های لیگ برتر فوتبال انگلیس پخش می‌شد و من همیشه به فاصله نزدیک تماشاگران با زمین فوتبال فکر می‌کردم. به جز انگلیس در هیچ کشوری فاصله تماشاچیان با زمین فوتبال این قدر کم نبود و این همیشه برای من سؤال بود! بعد که فوتبال تمام می‌شد و کمی خستگی نشستن پشت میز و نیمکت‌های فلزی از تنم در می‌رفت، چشم به راه سریال‌های طنز تلویزیون می‌نشستم.

سریال‌های با کیفیت و خنده داری که آن سال‌ها خانواده‌ها را در شب‌های بلند زمستان گرد هم جمع می‌کرد تا آن‌ها بخندند و شاد باشند. تخمه آفتاب گردان از آن سیاه‌های کوچک که با نمک خوشمزه شده بود، در شب‌های زمستان پایه ثابت خانه ما بود. پدر وقتی از سرکار می‌آمد، یک پلاستیک تخمه می‌آورد. ما تخمه می‌شکستیم، سریال می‌دیدیم، می‌خندیدیم و شب‌های بلند زمستان را یکی پس از دیگری به صبح می‌رساندیم.

در سال‌های اخیر، اما شب‌های زمستان چند تفاوت مهم با آن روز‌ها دارد، اول اینکه برف و سرمایش دیگر رمقی ندارد. دوم اینکه سریال‌های تلویزیونی مقبولیت آن سال‌ها را ندارند و من مجبورم همراه پدر و مادرم سریال‌هایی را ببینم که در فاصله چند ماه برای چندبار بازپخش می‌شوند، اما تخمه شکستن همچنان همراه ما مانده با این تفاوت که مأموریت خریدش با من است و نوعش از آفتاب گردان فندقی به کانادایی تغییر کرده است.

زمستان‌های کودکی من بیشتر در کوچه می‌گذشت، صبح‌های برفی گوشم را می‌چسباندم به بلندگوی رادیو تا ببینم مدرسه تعطیل است یا نه. بعد از شنیدن خبر تعطیلی با خوشحالی به کوچه می‌رفتم و همراه با بچه‌های محله با برف‌هایی که از روی پشت بام خانه‌ها به وسط کوچه ریخته شده بود، برای خودمان اتاق‌های برفی کوچک می‌ساختیم و ادای «نانوک» شخصیت محبوب کارتونی آن روز‌ها را در می‌آوردیم. تجربه‌ای که فقط ما بچه‌های دهه ۶۰ آن را در ذهن و خاطره هایمان داریم. دلم می‌سوزد برای بچه‌های امروز که تعطیلی مدرسه شان به خاطر آلودگی هواست و نمی‌دانم این تعطیلی برایشان خوشحالی به همراه دارد یا ناراحتی؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->